سال تحویل

سین‌ها را که چیدم 
عکس انداختم با تنهایی خودم که بی تو 
که چند سال از آن همه ای کاش‌ها گذشت
و کنار هم نبودیم هرگز 
و سال تحویل بشود یا نه ؟
از من روسری‌های آبی در سفره تو باد می‌خورند
از تو 
ماهی‌هایی که ناگزیر قفس را پذیرفته‌اند
سفره را چیده‌ام 
کنار خودم 
کنار خودت 
و خیلی‌ها باید کسی کنارشان باشد که نیست ..
نیست که نباید بوده باشد
نیست که سفره همیشه بفهمد بزرگترین تحولش تیر خورده است
نیست که نیست
و گشتن بی‌فایده نبود 
زیراکه خاطرات ما 
کنار ما پنهانی نشستند ..
برای دیگری چای دم کردند 
روی هم را بوسیدند 
که سال خوبی آغاز شده باشد !
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد