هرگز به آغوشت باز نمی گردم...

باید می دانستم
عشق مرداب نیست
و آغوش
زمین‌گیرت نمی کند

دوست دارم
دوباره 
دستم را که دراز می کنم
آسمان توی مشتم باشد
شب‌ها ستاره بچینم
دلم که گرفت
با گنجشک‌ها پرواز کنم

تو شاید به این حرفها بخندی
اما قلبم گواهی می دهد
عشق یعنی همین

دیگر، هرگز 
به آغوشت باز نمی گردم

"گیلدا ایازی"

چرا؟

درست زمانی که دوست داشتنت را اعتراف کردم
و هنوز مانده ام چرا همه معشوقها می روند
به راهی ،
به امید کسی که شاید قرار نیست
اصلاً باشد .


«گیلدا ایازی»

دیگر، هرگز به آغوشت باز نمی گردم

باید می دانستم
عشق مرداب نیست
و آغوش
زمین‌گیرت نمی کند

دوست دارم
دوباره
دستم را که دراز می کنم
آسمان توی مشتم باشد
شب‌ها ستاره بچینم
دلم که گرفت
با گنجشک‌ها پرواز کنم

تو شاید به این حرفها بخندی
اما قلبم گواهی می دهد
عشق یعنی همین

دیگر، هرگز

به آغوشت باز نمی گردم



گیلدا ایازی