این روزها هر
جا که باشم تو را حس می کنم
عطرت تمام
خلوتم را پر کرده
و بی شرمانه
تا رختخوابم هم پیش آمده
آنجا که خیال
انگشتانت لای موهایم خطوط خاطره رسم می کند
و مرا به
رویایی ترین خوابها فرا می خواند
خواب هایی که
بی خیال فرسنگ ها ف ا ص ل ه
تو را کنار
من می نشاند
و به من فرصت
تماشا می دهد
تا نداند عطر مردانه می زند !
مریم اکبری
چشمت را ببند ببوسمت
بعد از آن سالها...
که بیهوده رفتند
بی آنکه من
هر صبح چرخ بزنم در اتاقت... میان آن همه کاغذ
سنبل ها را روی میز بگذارم
بی آنکه بنشینم روبه رویت
قصه هایت را بخوانی... دنیا مال من شود
چشمت را ببند برگردم
دستانم را بکشم روی شیشه ها
بگویم: شکوفه های پشت پنجره
چقدر بزرگ شده اند...
چقدر باران و بهار
به تن اتاق قشنگ است...
همه چیز را دوباره می سازیم
دوباره می رقصم میان دره ها و
رودخانه ادامه ی دامنم می شود.
فرناز خان احمدی
یکشب؛
به دستهایت خواهم رسید
از آن آغوش خواهم ساخت و
از آن تا خدا بالا خواهم رفت
به لبهایت،
و از آن بوسه خواهم چید
به تــو خواهم رسید
به شبها ...به روزها ... بهخوابهایـت
میدانم ...میدانمدستم به تمام خوابت خواهد رسید!
افشین صالحی
تـــــو نبودی.....
کامران رسول زاده
به اشکـــهایم لبخند زده ام!!
سمانه سوادی
به آغوشت باز نمی گردم
گیلدا ایازی
که ازشان آمدهای...
مریم ملک دار
مگر نمیگویند که هر آدمی
یک بار عاشق میشود ؟
پس چرا هر صبح که چشمهات را باز میکنی
دل میبازم باز ؟
چرا هربار که از کنارم میگذری
نفست میکشم باز ؟
چرا هربار که میخندی
در آغوشت در به در میشوم باز ؟
چرا هر بار که تنت را کشف میکنم
تکههای لباسم بال درمیآورند باز ؟
گل قشنگم
برای ستایش تو
بهشت جای حقیری ست
با همین دستهای بیقرار
به خدا میرسانمت.
عباس معروفی
در و دیوار دنیا رنگی است
رنگ عشق ...
خدا جهان را رنگ کرده است
رنگ عشق ...
و این رنگ، همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد
از هر طرف که بگذری لباست به گوشه ای خواهد گرفت و رنگی خواهی شد
اما کاش چندان هم محتاط نباشی !
شاد باش و بی پروا بگذر ...
که خدا کسی را دوست تر دارد
که لباسش رنگی تر است!
عرفان نظرآهاری