مرز تنهایی

مرزها تنها می‌توانند،

لب‌ها را از هم دور نگه دارند!


نسیمی که هرشب

موهایت را

بر پیشانیت می‌ریزد؛

باد پریشانی‌ست

که از انگشتان من گذشته است . . .


" علیرضا عباسی"

دوست داشتن آدم ها

دوست داشتن آدم ها را می توان

از توجه آنها فهمید

وگرنه

حرف را که

همه می توانند بزنند ...

 

"پائولو کوئلیو"

چشمان تو

چشمان تو
معنای تمام جمله های ناتمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه دیدار فراموشی گرفتند
و از گفتار بازماندند...
کاش می توانستم
ای کاش خودم را
در چشم های تو حلق آویز کنم!
 
"عباس معروفی"

همین که هستی

همین که هستی
همین که لابلای کلماتم
نَفَس می کشی
راه می روی
در آغوشم می گیری
همین که پناه ِ واژه هایم شده ای
همین که سایه ات هست
همین که کلماتم از بی "تو"یی
یتیم نشده اند
کافی‌ست برای یک عمر آرامش؛
باش
حتی همین قدر دور
حتی همین قدر دست نیافتنی...

وقتی که تو نیستی

وقتی که تو نیستی
من حُزن هزار آسمانِ بی اردیبهشت را
گریه می کنم
 
فنجانی قهوه در سایه های پسین،
عاشق شدن در دی ماه
مردن به وقتِ شهریور
 
وقتی که تو نیستی
هزار کودک گمشده در نهان من
لای لای مادرانه تو را می طلبند.



 
"سید علی صالحی"

پیش از تو


پیش از آنکه تو را ببینند
چشم هایم کجا بودند ؟!
و پیش از آنکه
تو را در آغوش بگیرند
دست هایم چه می کردند ؟!
پیش از تو
هرگز نبوده ام  انگار !
که من در تو به دنیا آمدم 
و تو در سینه ام می رقصی
آنجا که هیچ کس
تو را نمی بیند
و در زیبائی ات یاد می گیرم
چگونه شعر بگویم !
 

پرویز صادقی